1 چون سبزه دمیده شد به بستان رخت بشکفت بنفشه در گلستان رخت
2 دارد همه روز و شب فغان بلبل مست کافسوس که زاغ شد نگهبان رخت
1 بهوای روی جانان دل و جان ماست شیدا ز خیال زلف مشکین بسرم هزار سودا
2 ز شراب عشق مستم ز خمار عقل رستم چکنم صلاح و تقوی چو شدم بعشق رسوا
1 دل به معنی جوهری روحانی است دل نه از جسم است و نه جسمانی است
2 دل چه باشد غیر نفس ناطقه آنکه از حق تافت بر وی بارقه
1 صدق و اخلاص است زاد رهروان هر که مخلص گشت باشد رهرو آن
2 طالب بی صدق کی آید به کار گر نه ای صادق نبینی وصل یار