- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون یکی لحظه گفت و گو کردند هر فتوحی که بود آوردند
2 شیخ مالید دست و پیش نشست برد اول به نان و حلوا دست
3 پاره ای خورد و پاره ای بگذاشت پاره ای بخش غایبان برداشت
4 نقل و خرما به دست خود سره کرد نامزد از برای شبچره کرد
5 بهر اهل فتوح فاتحه خواند وز پی فاتحه معارف راند
6 گاه تفسیر گفت و گاه حدیث گاه تسویل های دیو خبیث
7 یک زمان از سخن نیارامید تا به نقل مشایخ انجامید
8 گاهی از شیخ خویش راند سخن گاهی از شیخ شیخ پیر کهن
9 از کرامات آن دقایق خواند وز مقامات این حقایق راند
10 سخنان گفت جمله پخته و نغز لیک از پوست پی نبرد به مغز
11 چون تو باشی ز ذوق حال تهی ذوق و حال کسان چه شرح دهی
12 خواجه را هیچ نی چه سود فغان که فلان داشت این و بهمان آن