چون صبح نودمیده از رهی معیری غزل - جلد چرم 23

1 چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک روشن‌تر از ستاره روشنگر است اشک

2 گوهر اگر ز قطره باران شود پدید با آفتاب و ماه ز یک گوهر است اشک

3 با اشک هم اثر نتوان خواند ناله را غم‌پرور است ناله و جان‌پرور است اشک

4 بارد ازو لطافت و تابد ازو فروغ چون گوی سینه بت سیمین‌بر است اشک

5 خاطر فریب و گرم و دلاویز و تابناک همرنگ چهره تو پری‌پیکر است اشک

6 از داغ آتشین‌لب ساغرنواز تو در جان ماست آتش و در ساغر است اشک

7 با دردمند عشق تو همخانه است آه با آشنای چشم تو هم‌بستر است اشک

8 لب بسته‌ای ز گفتن راز نهان رهی غافل که از زبان تو گویاتر است اشک