چون صبا از زلف یارم از جهان ملک خاتون غزل 1097

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چون صبا از زلف یارم هر سحر آرد نسیم

1 چون صبا از زلف یارم هر سحر آرد نسیم جان و دل خواهم کنم ایثار پای او نه سیم

2 جان چه باشد دل که گوید در جهان نامش مبر زآنکه جانها بیش ارزد صحبت یار قدیم

3 آن چنان یاری که پیش جان نمی آید به هیچ دلپذیری دلبری شیرین زبانی بس ندیم

4 بازم از سودای عشقت مست و شیدا کرده ای زان دو چشم همچو نرگس زان دو زلف همچو جیم

5 زلف او جیمست و جمشیدش کمینه بنده ایست خاصه چون باشد دهان تنگ او مانند میم

6 من گدای کوی وصل دوست گشتم زان سبب کی گدای کوی را محروم بگذارد کریم

7 آتشین دل دلبری دارم خدا را چون کنم ای عزیزان همّتی کان دل مگر گردد رحیم

8 در شب وصلش رقیب آمد که بر بندد رهم گفتمش لاحول از احوال شیطان رجیم

عکس نوشته
کامنت
comment