- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون صبا آورد از زلفش نسیمی روح بخش ای دل بیچاره جان را بر نسیم او ببخش
2 قسمتی کردند روز وصل جانان را ولی محنت هجران او گفتا تو را اینست بخش
3 از کجا آورده ای این بوی روح افزا بگو زآنکه من بر بوی زلفش می کنم هر لحظه غش
4 گو به کوی عاشقان خود قدم درنه ببین تا به خاک پای تو چون می زند از دیده رش
5 گر قبولش اوفتد جانم بر او شادی کنم زین محقّرتر نشاید کرد او را پیش کش
6 از وصالم چون کشیدی توتیایی در بصر زان رخ جان پرورت در دیده ام بستست نقش
7 چون که قدر روز وصل آن صنم نشناختی ای دل غمدیده اکنون محنت هجران بکش
8 شربتی تلخست گویا شربتش ای دل از آن در مذاقت گر خوش آید جرعه ای زان می بچش