چون نه با مایی از حکیم نزاری قهستانی غزل 571

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

چون نه با مایی اگرچه خاص ما رایی چه سود

1 چون نه با مایی اگرچه خاص ما رایی چه سود خاص ما را باش اگر نه زان که با مایی چه سود

2 سال ها کردم شکیبایی و هم سودی نداشت گر نخواهی رحمتی کردن شکیبایی چه سود

3 گفته بودی روی بنمایم دمی امّا چرا بعد از آن کز جان برآیم روی بنمایی چه سود

4 رحم کن بر جانِ من جانا که وقتِ رحمت است چون ز رحمت در گذشتم رحم فرمایی چه سود

5 آبِ رویم در وفایِ خاکِ کویت باد شد پس مرا بر خاکِ کویَت بادپیمایی چه سود

6 گفتم آخر هم به دانایی سری بیرون برم چون غلط پنداشتم با عشق دانایی چه سود

7 چون شدی در آتشِ هجران نزاری سوخته گر به جایِ آب خون از دیده بگشایی چه سود

عکس نوشته
کامنت
comment