- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون نه با مایی اگرچه خاص ما رایی چه سود خاص ما را باش اگر نه زان که با مایی چه سود
2 سال ها کردم شکیبایی و هم سودی نداشت گر نخواهی رحمتی کردن شکیبایی چه سود
3 گفته بودی روی بنمایم دمی امّا چرا بعد از آن کز جان برآیم روی بنمایی چه سود
4 رحم کن بر جانِ من جانا که وقتِ رحمت است چون ز رحمت در گذشتم رحم فرمایی چه سود
5 آبِ رویم در وفایِ خاکِ کویت باد شد پس مرا بر خاکِ کویَت بادپیمایی چه سود
6 گفتم آخر هم به دانایی سری بیرون برم چون غلط پنداشتم با عشق دانایی چه سود
7 چون شدی در آتشِ هجران نزاری سوخته گر به جایِ آب خون از دیده بگشایی چه سود