1 چون کار من از شهاب بر چرخ رسید وز دست غمم به لطف خود باز خرید
2 هجر آمد و روز من سیه کرد چو شب یعنی که شهاب جز به شب نتوان دید
1 نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
2 صدمه آه من ببین سوخته چنبر فلک لؤلؤ روی من نگر ساخته گنج شایگان
1 می درفگن به جام که مست شبانهایم ما را سهگانه ده که درین ره یگانهایم
2 زان جام آبگینه به رغم زمانه زود آبی بده که تشنه به خون زمانهایم