1 چون معترفم بدانچ سرمستی هست در حضرتت افلاس و تهیدستی هست
2 من آنِ توَم، تو را چه باشد؟ هیچی تو آن منی مرا همه هستی هست
1 قومی هستند کز کله موزه کنند قومی همه عمر در سر روزه کنند
2 قومی دگرند ازین همه نادرتر هر شب به فلک روند و دریوزه کنند
1 خود را تو قباپوش کن و ذاکر باش وین جام بقانوش کن و ذاکر باش
2 گر می خواهی طریق اسرار خدا در سینهٔ خود گوش کن و ذاکر باش
1 در بندگیش ناخلفی می کردی زان بر در دشمنان او می گردی
2 با این همه اینک دَرِ صلحش باز است گر توبه کنی بندهٔ خاصش گردی