جامی

جامی

جامی
جامی

چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت از جامی غزل 106

غزل 106 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت

1 چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت صد دل آویخته از طرف کمر بیرون رفت

2 او قدم می زد و مردم همه در خون بودند که بدان شکل خوش از پیش نظر بیرون رفت

3 نیست این خون روانم ز سر هر مژه اشک جوش زد در دل من خون و ز سر بیرون رفت

4 منع ناصح ز غم عشق ویم بادی بود که ز یک گوش درآمد ز دگر بیرون رفت

5 قطره آب که آمد به دل از پیکانش حرقت از جان و حرارت ز جگر بیرون رفت

6 نیست در حلقه عشاق زبان حیرانم کز زبانی که ازان حلقه خبر بیرون رفت

7 دوش در کلبه جامی ز نم دیده و آه آتش از روزنه و آب ز در بیرون رفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت

شاعر شعر چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت چه کسی است ؟

شاعر شعر چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت جامی می باشد.

شعر چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت چیست ؟

قالب شعر چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت غزل است

مضمون اصلی شعر چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.