1 چون است که عشق اول از تن خیزد زو بر دل و تن هزار شیون خیزد
2 آری بخورد زنگ همی آهن را هر چند که زنگ هم ز آهن خیزد
1 بدیع نیست به شب دیدن ستاره در آب بروز بین که سپهری است پر ستاره بر آب
2 زمین چو آینه صورت نمای گشت مگر ز گل نماند میان هوا و آب حجاب
1 با اهل خرد جهان بکین است مرد هنری از آن غمین است
2 آن کو به بر خرد مهین است زین ازرق بی خرد کهین است
1 ای طبع تو فصل بهار خرم ای جود تو اصل نوای عالم
2 ای روی بزرگان آل بابو ای پشت ضعیفان نسل آدم