- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا چون عاشقی دارالامانست دلم با دوست سر بر آستانت
2 ز «سبحان الذی اسری » بمقصود همه ره کاروان در کاروانست
3 همه گم کرده اند این راه، اما چو وابینی همه با همگنانست
4 چو می داند بجانش دوست دارم ازین هم نیز با ما سرگرانست
5 مگر، ای ساربان، محمل روان شد؟ جرسها را فغان اندر فغانست
6 کلید گنج معنی را بدست آر وگرنه گنج عرفان جاودانست
7 دلت از یاد حق چیزی ندانست همه میل دلت با چینه دانست
8 اگر رومی رومی در حقیقت چرا میل دلت با زنگیانست؟
9 نیارامد دل قاسم بجز دوست درین احوال سری درمیانست