نماید چون جرس در راه شوق از جویای تبریزی غزل 885

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیباکم

1 نماید چون جرس در راه شوق شوخ بیباکم طپیدنهای دل از رخنه های سینهٔ چاکم

2 به اهل درد حاجت نیست زاد ره پس از مردن که از پهلوی نقد داغ، گنجی در ته خاکم

3 رگ ابری شود خونبار بر روی هوا پیدا به هر سو رو نهد مد نگه از چشم نمناکم

4 ز فیض کیف افیون، موشکافم در سخن جویا خدیو ملک معنایم چو باشد تخت تریاکم

عکس نوشته
کامنت
comment