-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست توهم مپرس ز من، تا نگویمت چونست
2 منم، که درد من از هیچ بیدلی کم نیست تویی، که ناز تو از هر چه گویم افزونست
3 مگو که: خواب اجل بست چشم مردم را که چشم بندی آن نرگس پر افسونست
4 همای وصل تو پاینده باد بر سر من که زیر سایه او طالعم همایونست
5 کنون که با توام، ای کاش دشمنان مرا خبر دهند که: لیلی بکام مجنونست
6 طبیب، گو: بعلاج مریض عشق مکوش که کار او دگر و حال او دگرگونست
7 هلالی، از دهن و قامتش حکایت کن که این علامت ادراک طبع موزونست