- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون اساس زمانه گشت درست عدل و ظلم اندر آن تعین جست
2 جذب و دفعی به روی کار آمد چرخ و اجرام آشکار آمد
3 اختری راست و اختری کج رفت و اختری مارپیچ و معوج رفت
4 بر سر بام لاجورد نگار گرم جنبش شدند و گشت و گذار
5 آن که سیرش در استقامت بود ماند باقی بر این سپهر کبود
6 وان که از عدل و راستی و نظام بود بیرون، دراوفتاد از بام
7 هرکه جز راستی نمود نماند هرچه بیرون ز عدل بود نماند
8 از میان رفت ظالم و مظلوم عدل و ترتیب ماند و نظم و رسوم
9 هم به روی زمین ز موجودات مردم و جانور، جماد و نبات
10 عادل و ظالمند و شوم و سعید زشت و زیبا و نامفید و مفید
11 آنچه بیرون ز نظم و قاعده است گم شود کان تهی ز فایده است
12 آنچه را فایدت بود بسیار او بگیرد به روزگار قرار
13 هرچه بیفایده است چون کف و دود از جهان ناپدید گردد زود
14 هرکه از عقل دستیار گرفت در صف راستان قرار گرفت
15 تهی از ظلم و جهل می گردد زندگانیش سهل می گردد
16 ظلم جهل است و جهل تاریک است راه این فرقه سخت باریک است