1 چون با دل تو نیست وفا در یک پوست در چشم تو یک رنگ بود دشمن و دوست
2 بس بس که شکایت تو ناکرده به است رو رو که حکایت تو ناگفته نکوست
1 روی زرینم از اندیشه سیمین بر او چه کنم دیده اگر باز نبینم بر او
2 روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او
1 نیسان نسیم باغ معنبر کند همی کز خاک سوده بیضه عنبر کند همی
2 باد صبا وزید و هوا و دماغ را پر عنبرین صبای معنبر کند همی