- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت با دوستان همدم و یاران خوش جهشت
2 گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی اینک کنار کوثر و اینک در بهشت
3 با جاهلان معامله در بحث معرفت باشد چنان که بر سر جیحون زنند خشت
4 خرم وجود ساقی شب خیز خوش نشین کز باقی شبانه به ما باقیی بهشت
5 ماییم و احتمال ملامت گر و وبال نیکو خصال را چه تعلق به بد سرشت
6 گر حق نکو کند به جهودان خیبری در اختصاص کعبه ی مطلق شود کنشت
7 بر عفو غافرست معوّل نه بر عمل نزدیک ما چه خیر و چه شرّ و چه خوب و زشت
8 این نام بس مرا که خریدار یوسفم من پای مرد دارم و آن زال دست رشت
9 آزاد کرده ایست نزاری ز ابتدا وین شرط نامه کاتبِ وحی از ازل نوشت
10 جز پهلوی نشاید و تسلیم عشق را در خورد پهلوی نبود مردم وبشت