چون سایه به خاک افکند آن سرو نه بر از جامی غزل 234

چون سایه به خاک افکند آن سرو نه بر من

1 چون سایه به خاک افکند آن سرو نه بر من گر قدر مرا پست تر از خاک ندانست

2 زان کس که مرا دوخت گریبان چه گشاید چون دوختن این جگر چاک ندانست

3 آن سرو که پاک است چو گل دامن حسنش افسوس که قدر نظر پاک ندانست

4 هر درد و غمی کآمد ازین چرخ جفا کیش منزل به جز این سینه غمناک ندانست

5 جامی گه خونریزی آن شوخ دعایی جز سلمک الله و ابقاک ندانست

عکس نوشته
کامنت
comment