- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چونست که اسماعیل هرگه به خروش آید هشیار رود از هوش بی هوش به هوش آید
2 سر تا به قدم مردم از وجد به رقص آیند آواز دلاویزش هرگه که به گوش آید
3 از نغمه لب نوشش صد نیش زند بر دل من بندهٔ این نیشم کز آن لب نوش آید
4 از پای نشیند غم چون او به طرب خیزد خاموش شود بلبل چون او به خروش آید
5 زلفش چو شب دنیا کوتاه و بلند افتد گه تا به کمر ریزد گه تا سر دوش آید
6 ماه از نگرد رویش از شرم به زیر افتد خام ار شنود صوتش از شوق به جوش آید
7 گویی که امیر امروز باشد نبی مرسل کز لحن ویش درگوش آواز سروش آید
8 آن شاهدگویا را کس وصف نمیداند قاآنی ازین گفتار آن به که خموش آید