چون گویمت که: در دل ویران از هلالی جغتایی غزل 377

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

چون گویمت که: در دل ویران من درآی

1 چون گویمت که: در دل ویران من درآی بشکاف سینه من و در جان من درآی

2 هر شب منم فتاده ز هجران بگوشه ای آخر شبی بگوشه هجران من درآی

3 رفتی ببزم عیش رقیبان هزار بار یک بار هم بکلبه احزان من درآی

4 گفتم: در آبدیده، چرا در نیامدی؟ ای نور هر دو دیده، بفرمان من درآی

5 در کنج غم بدیده گریان نشسته ام ای باغ نو شکفته خندان من، درآی

6 روزی اگر بلطف نیایی بسوی من باری، شبی بخواب پریشان من درآی

7 حیران نشسته ام چون هلالی در انتظار ای مه، بیا، بدیده حیران من درآی

عکس نوشته
کامنت
comment