انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

انوری ابیوردی
انوری ابیوردی

چون مراد خویش را با از انوری ابیوردی قصیده 106

قصیده 106 ام از 1464 قصاید

چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس

1 چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس در خراسان تازه بنهادم اقامت را اساس

2 چون غنیمت را مقابل کرده شد با ایمنی عقل سی روز و طمع ماهی بود راسابراس

3 ای طمع از خاک رنگین گر تهی داری تو کیس وی طرب از آب رنگین گر تهی داری تو کاس

4 وی دل ار قومی نکردند از تو یاد اندر رحیل عیب نبود زانکه از اطوار نسناسند ناس

5 تا خداوندی چو مجد دولت و دین بوالحسن حق‌شناس بندگان باشد چه غم او را شناس

6 آنکه از کنه کمالش قاصرست ادراک عقل راست چونان کز کمال عقل ادارک حواس

7 آکه با جودش سبکساری نیاید ز انتظار وانکه با بذلش گرانباری نباشد از سپاس

8 یابد از یک التفاتش ملک استغنا نیاز همچنان کز کیمیا ترکیب زر یابد نحاس

9 خواستم گفتن که دست و طبع او بحرست و کان عقل گفت این مدح باشد نیز با من هم پلاس

10 دست او را ابر چون گویی وآنجا صاعقه طبع او را کان چرا خوانی و آنجا احتباس

11 دهر و دوران در نهاد خویش از آن عالی‌ترند کز سر تهمت منجمشان بپیماید به طاس

12 در لباس سایه و نور زمان عقلش بدید گفت با خود ای عجب نعم‌البدن بس‌اللباس

13 ای نداده چرخ جودت تن درین سوی شمار وی نهاده دخل جاهت پای از آن روی قیاس

14 ای به رسم خدمت از آغاز دوران داشته طارم قدر ترا هندوی هفتم چرخ پاس

15 عالم قدرت مجسم نیست ورنه باشدی اندرونی سطح او بیرون عالم را مماس

16 مرگ بیرون ماند از گیتی چو تقدیر محال گر درو سدی کشی از خاک حزم و آب باس

17 بر تو حاجت نیست کس را عرض کردن احتیاج زانکه باشد از همه کس التماست التماس

18 انظرونا نقتبس من نورکم کی گفت چرخ کافتاب از آفتاب همتت کرد اقتباس

19 ختم شد بر تو سخا چونان که بر من شد سخن این سخن در روی گردون هم بگویم بی‌هراس

20 دور نبود کاین زمان بر وفق این دعوی که رفت در دماغش خود شهادت را همی گردد عطاس

21 شاعری دانی کدامین قوم کردند آنکه بود ابتداشان امرء القیس انتهاشان بوفراس

22 واینکه من خادم همی پردازم اکنون ساحریست سامری کو تا بیابد گوشمال لامساس

23 از چه خیزد در سخن حشو از خطا بینی طبع وز چه خیزد پرزه بر دیبا ز ناجنسی لاس

24 تا بود سیر السوانی در سفر دور فلک واندران دوران نظیر گاو او گاو خراس

25 گاو گردون هرگز اندر خرمن عمرت مباد تا مه کشت‌زار آسمان را هست داس

26 تا که باشد این مثل کالیاس احدی الراحتین بادی اندر راحتی کورا نباشد بیم یاس

27 دامن بخت تو پاک از گرد آس آسمان وز جفای آسمان خصم تو سرگردان چو آس

28 بی‌سپده‌دم شب خذلان بدخواهت چنانک تا به صبح حشر می‌گوید احاد ام سداس

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس

شاعر شعر چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس چه کسی است ؟

شاعر شعر چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس انوری ابیوردی می باشد.

شعر چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس چیست ؟

قالب شعر چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس قصیده است

مضمون اصلی شعر چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر