1 چون نیست مرا بخدمتت راه وصال سر بر خط دیوان تو دارم همه سال
2 گفتم بفلک در تو چه نقصان آید گر زآنکه رسانیم زمانی بکمال؟
1 خیز در ده شراب گلگون را شادی اندرون و بیرون را
2 آن چنان مست کن ز باده مرا که ندانم ز کوه هامون را
1 دلم در آرزوی عشق روی جانانست بعشق می نرسم این همه بلا زانست
2 همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست چو جان بعشق گروکشت کار اسانست
1 روی از آن خوبتر تواند بود؟ هان بگوئید اگر تواند بود
2 آنچنان نازک و چنان شیرین لب نباشد، شکر تواند بود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به