چون دیده به دیدار تو از جهان ملک خاتون غزل 215

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چون دیده به دیدار تو مشتاق ز جانست

1 چون دیده به دیدار تو مشتاق ز جانست ای دیده چرا روی تو از دیده نهانست

2 گرچه تو ز ما فارغ و ما کشته به هجریم لیکن همه شب یاد توأم روح و روانست

3 انصاف ندارد دل سنگین نگارین کاو با دگران از دل و با مابه زبانست

4 گر بشنود آهی که کشم از دل محزون گوید به سر کوی من آخر چه فغانست

5 هرچند دعا گویمش او روی بتابد یارب ز دعای منش آخر چه زیانست

6 از ناله و فریاد چه حاصل دل ما را چون حال من خسته به پیش تو عیانست

7 با این همه تا سعی و توانست دلم را جان می دهد از بهر تو تا او به جهانست

عکس نوشته
کامنت
comment