1 چون دید دلم که شکل موزون داری خود را به تو داد تا توَش چون داری
2 دل جام جهان نماست نه جام شراب کش روز و شب از فراق پرخون داری
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بیرون تر ازین جهان جهانی دگر است جز جنّت فردوس مکانی دگر است
2 آزاده نسب زنده به جانی دگر است وآن گوهر پاکشان زکانی دگر است
1 در هیچ سری مایهٔ اسراری نه کس را خبر از اندک و بسیاری نه
2 هر طایفه ای گرفته کاری بر دست و آنگاه به دست هیچ کس کاری نه
1 در دایرهٔ وجود موجود تویی مقصود نگویمت که معبود تویی
2 گر در غزلی نام خط و زلف برم می دان که بهانه است مقصود تویی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **