1 چون دید جداییش مرا خواهد کشت وان درد مرا از و جدا خواهد کشت
2 با غیر آمد برم، ندانداگرم آن درد نکشت، این دوا خواهد کشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛ روزی که از آن روز کنم یاد ندیدم
2 یک صید، بمحرومی من نیست، که ناکام در کنج قفس مردم و صیاد ندیدم!
1 دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجات جویم؟! بکسیت آشنایی نه، کز آشنات جویم
2 تو گرانبها دری، چون من بینوات جویم؟! وگرت کسی فروشد، ز کجا بهات جویم؟!
1 از سینه دل رمید و بزلف تو رام ماند مرغ از قفس پرید و گرفتار دام ماند
2 می گفتمش غم دل و، عمدا نکرد گوش؛ تا غیر آمد و، سخنم ناتمام ماند!
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به