1 چون آینه کرد صفّه ای را نقّاش تا نقش سه صفّه رو نماید زصفاش
2 هستی تو چهار صفّهٔ چین علوم یا قابل نقش باش یا آینه باش
1 سرّ قدر از جهانیان پنهان است آن سر به طریق عقل نتوان دانست
2 در جستن آن نقطه که مقصود آن است چون دایره هرک هست سرگردان است
1 هرگه که غمی ملازم دل شودت یا تنگ دلی تمام مایل شودت
2 از حال کسی دگر نباید پرسید تا خوش دلی تمام حاصل شودت
1 زنهار تو ای دل زخدا آگه باش چندانک تو را جهد بود در ره باش
2 در بند زر و سیم تو تاکی باشی رو طالب لا اله الّا الله باش