چون تحمل می‌کند تن صحبت از سلمان ساوجی غزل 257

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

چون تحمل می‌کند تن صحبت پیراهنش

1 چون تحمل می‌کند تن صحبت پیراهنش چون کند افتاده است آن این زمان در گردنش؟

2 دست در گردن که یار کرد با او یا که یافت جز ره پیراهن دولت زهی پیراهنش

3 سوختم در آتشش چون عود و زانم بیم نیست بیم آن دارم که دود من بگیرد دامنش

4 قوت صبرم چو کوهی بود از آن کاهی نماند بس که عشقش می‌دهد بر باد جو جو خرمنش

5 هر دم از شوق تو عارف می‌دهد جانی چو جام باز ساقی می‌کند روشن روانی در تنش

6 حاجی ار در کوی او یابد مقامی از حرم روی بر تابد بگردد بعد از آن پیراهنش

7 جست دل راهی کزان ره پیش باز آید نهان بر دو چشم انگشت را بنمود راهی روشنش

8 من غبار راه یارم یار چون آب حیات شکر ایزد را که بر خاطر نمی‌آید منش

9 یار می‌جویی رفیق توست و اینک می‌رود خیز همچون گرد سلمان دست در گردن زنش

عکس نوشته
کامنت
comment