1 چون فروماندی ز بد کردار خویش پارسا گشتی کنون و نیک خو
2 آن مثل کز پیش گفتند، ای پسر، من به شعر آرم کنون از بهر تو
3 گند پیری گفت کهش خوردی بریخت «مر مرا نان تهی بود آرزو»
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چند گردی گردم ای خیمهٔ بلند؟ چند تازی روز و شب همچون نوند؟
2 از پس خویشم کشیدی بر امید سالیان پنجاه و یا پنجاه و اند
1 ای حجت بسیار سخن، دفتر پیش آر وز نوک قلم در سخنهات فروبار
2 هر چند که بسیار و دراز است سخنهات چون خوب و خوش است آن نه دراز است نه بسیار
1 ای به خور مشغول دایم چون نبات چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
2 خود چنین بر شد بلند از ذات خویش خیره خیر این نیلگون بیدر کلات؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **