- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون بدرید صبح پیراهن جلوه گر گشت فوجی از آهن
2 سپهی کز نهیب نیزهٔ او بردرد چرخ پیر پیراهن
3 لشگری کانعطاف خنجر وی بگسلاند ز کهکشان جوشن
4 چون برآید غریو، روز نبرد فوج آهن به جنبش آرد تن
5 آهنین قلعهای بود جنبان نه بر او در پدید و نی روزن
6 تیر بارد چنان که بر پرد آهن ذوب گشته از معدن
7 بمب کوبد، چنان که درغلطد سنگ خارا ز قله در دامن
8 میغی از تیغ برکشد که از آن مرگ بارد به تارک دشمن