چون سحر از بوی گل گشت معطر از همام تبریزی غزل 1

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا

1 چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا از نفس یار ما داد نشانی صبا

2 نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم نسبت بوی خوشش با نفس یار ما

3 کرد طلوع آفتاب یار درآمد ز خواب روی نگار مراست خسرو انجم گوا

4 جان چو شنید از صبا بوی سر زلف او گفت روان می‌شود در پی آن آشنا

5 در صور آب و گل جان صفت دوست دید عشق کهن تازه گشت گرم شد این ماجرا

6 جام رها کن در و چشمهٔ خورشید بین زاینه بگذر نگر عکس رخ یار را

7 گر نه زعکس رخش گل اثری یافتن گل زکجا وین همه مایه حسن از کجا

8 قبله هر ملتی هست به سوی دگر با رخ او فارغیم از همه قبله‌ها

9 تیر چو از چشم او بر دل عاشق رسید گفت که زخم من است صید مرا خون‌بها

10 چشمش اگر می‌کند میل به سوی همام نیست مجال سخن عاشق و چون و چرا

عکس نوشته
کامنت
comment