- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون بیتو ننالم زار در گوشه تنهائی کو طاقت خودداری کو تاب شکیبائی
2 لیلیوش من از من آداب چه میجوئی عاقل نیم و شهری مجنونم و صحرائی
3 تا چند توان جانا دور از تو بسر بردن رحمی که دلم خون شد در گوشه تنهائی
4 تو خسرو فرمانده من بنده فرمان بر حاشا زند از من سر جز آنچه تو فرمائی
5 از مهر کدامین عهد بستی تو که نشکستی از بهر چه میبندی پیمان چو نمییائی
6 ای ما بدو تو نیکو با ما نفسی بنشین بر زشتی ما منگر شکرانه زیبائی
7 دانی من و تو واعظ باشیم که و مارا چه کار و چه شغل آید زین گنبد مینائی
8 من آنکه بهر محفل جز باده نه پیمایم تو آنکه بهر مجلس جز باده نپیمائی
9 از خویش نمینالم مشتاق درین محفل نالان زدم عشقم چون نی زدم نائی