شد خاک قدم طوبی آن سرو سهی قد را از جامی غزل 29

شد خاک قدم طوبی آن سرو سهی قد را

1 شد خاک قدم طوبی آن سرو سهی قد را مااعظمه شانا ما ارفعه قدرا

2 ای پیکر روحانی از زلف بنه دامی در قید تعلق کش ارواح مجرد را

3 من نقش خطت بستم روزی که قلم با خود می زد رقم هستی این لوح زبرجد را

4 مپسند ز قتل من آزار بر آن ساعد یک تیغ زن از غمزه خون ریز چو من صد را

5 من زنده و تو خیزی خون دگران ریزی هر لحظه ازین غصه خواهم بکشم خود را

6 دردت ز ازل آید تا روز ابد پاید چون شکر گذارد کس این دولت سرمد را

7 در وصف خطت نو کرد آیین سخن جامی ذوقی دگر است آری اشعار مجدد را

عکس نوشته
کامنت
comment