جامی

جامی

جامی
جامی

شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند از جامی غزل 262

غزل 262 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند

1 شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند ماند محروم از تماشای جمال نقشبند

2 کور شو گو دیده خودبین که بهر آن جمال چرخ مجمر آفتاب اخگر بود انجم سپند

3 کی کند باور که نوشیده ست خضر آب حیات مرده ای کز مشرب مردان نباشد بهره مند

4 اهل دل آیینه اند ای شکل نامطبوع خویش دیده در آیینه طعن و لعن بر آیینه چند

5 آن که تف بر آینه افکند چون در آینه دید روی زشت خود تف هم به روی خود فکند

6 پست همت را ز بالا واردی ناید فرو گر شکافد سقف مسجد را به اوراد بلند

7 خواجه صفرایی ست زان رو تلخکام و خشک لب مانده آب شور جویان بر لب دریای قند

8 شانه کاری را شمارد از محاسن شیخ شهر جای آن دارد که گردد پیش رندان ریشخند

9 دست بگسل جامیا از رشته تسبیح زرق زانکه نتوان صید مقصودی گرفتن زین کمند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند

شاعر شعر شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند چه کسی است ؟

شاعر شعر شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند جامی می باشد.

شعر شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند چیست ؟

قالب شعر شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند غزل است

مضمون اصلی شعر شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
ویدیویی