1 شد ماه سخن نهفته آذر ز کلف د ررخامه نماند قدر و در نامه شرف
2 در کار سخن مکن دگر عمر تلف یا چنگ بچنگ گیر، یا دف بر کف
1 گلی و بلبلی تا در چمن هست نشانی از تو و نامی زمن هست
2 نه چون سروت، نهالی در چمن هست نه چون لعلت، عقیقی در یمن هست
1 بر آستانه اش امشب خوشم که جانان گفت که دوش قصه ی محرومی تو دربان گفت
2 شد آشکار، ز کم ظرفی حریفان راز وگرنه پیر مغان آنچه گفت پنهان گفت
1 نکهتی امشب از آن زلف دوتا میخواستم این قدر همراهی از باد صبا میخواستم
2 من که اکنون، رخصت نظارهام از دور نیست سادهلوحی بین، که در بزم تو جا میخواستم؟!
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به