شد بهار و بوستان را داد از سلیم تهرانی غزل 661

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شد بهار و بوستان را داد آب و تاب ابر

1 شد بهار و بوستان را داد آب و تاب ابر مژده مستان را که خوب آمد برون از آب ابر

2 جز به وقت خود ندارد قدر هر چیزی که هست می کشان را خوش نباشد در شب مهتاب ابر

3 گریه هر گه موج زد از حسرت چشم ترم چون غبار آینه شد خشک در گرداب ابر

4 کی شود همت ازین عمر سبکرو کامیاب برنبندد طرفی از دریوزه ی سیلاب، ابر

5 کی تواند بهتر از خود را کسی بیند سلیم از سرشکم مضطرب گردید چون سیماب ابر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر