- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد از دو چشم توام، چشم خونفشان هر دو؛ چه کرده اند، باین هر دو بنگر آن هر دو!
2 دو چشم نه، دوز بابل رسیده سحرورند؛ که باشد از فن هاروتشان نشان هر دو!
3 دو چشم نه، دو نکو نرگس گلستانند؛ که گشته در چمن دل نگاهبان هر دو!
4 دو چشم نه، دو بلا جاودان خونخوارند؛ که خورده خون کسان، گشته ناتوان هر دو!
5 دو چشم نه، دو عجب سحر پیشه غمازند که کرده جان بتن سامری روان هر دو!
6 دو چشم نه، دو سیه مست ترک بیرحم اند؛ که بسته خنجر خونریز بر میان هر دو!
7 دو چشم نه، دو جفاپیشه دزد طرارند که میبرند نهان دل ز مردمان هر دو!
8 دو چشم نه، دو نظر باز رند عیارند؛ که می کنند بسی فتنه ها عیان هر دو!
9 دو چشم نه، دو سخن ساز طفل خاموشند؛ که میزنند بسی حرف و بی زبان هر دو!
10 دو چشم نه، دو غزال سفید دل سیهند؛ که میچرند ز شوخی بگلستان هر دو!
11 دو چشم نه، دو حریفند صید کش، آذر که کشته صید حرم را در آشیان هر دو!
12 ز گیسوان مسلسل بدست هر دو کمند ز ابروان مقدس، بکف کمان هر دو