- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد در آگاهی یکی صد زو دل دانا چو موج محشر خورشید می گردد زند دریا چو موج
2 نیست مانند صدف دل بستگی با گوهرم می زنم بر بحر پشت پای استغنا چو موج
3 هست سیماب دلم را زندگی در اضطراب دارد از فیض تپیدن خویش را بر پا چو موج
4 می دهی جان خودنمایی را زبالای لباس جلوه ات رنگین بود از پهلوی خارا چو موج
5 شهرت بی صبریت در عشق عالمگیر شد از تپیدن طبل بیتابی زدی جویا چو موج