- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد جوانی پیش پیری نامدار دید او را کرده در کنجی قرار
2 بود تنها هیچکس با او نبود یک نفس یک همنفس با او نبود
3 گفت تنها مینگردی تنگدل پیر گفتش ای جوان سنگدل
4 با خدای خویش دایم در حضور چون توان شد تنگدل از پیش دور
5 هرکه او با همدم خود همبرست یک دم از ملک دو کونش خوشترست