شد به پیش رسول بیوه زنی از جامی هفت اورنگ 31

شد به پیش رسول بیوه زنی

1 شد به پیش رسول بیوه زنی از نهال قبول میوه کنی

2 وصف او کرد با رسول کسی زد ز اعمال خیر او نفسی

3 که همه روز روزه می دارد همه شب جز نماز نگذارد

4 لیکن از جود دست او بسته ست رگ جانش به بخل پیوسته ست

5 گفت ختم رسل که دامن و جیب کاشش آلوده بودی از همه عیب

6 وز بخیلی نبودیش بسته دست از بذل مال پیوسته

7 هر کجا بخل فخر پی سپر است هر کجا جود عیبها هنر است

عکس نوشته
کامنت
comment