-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی انجمن شد، شوخ شکر کلامی کز دست او به صد جان نتوان گرفت جامی
2 در کوی می فروشان نه کفری و نه دینی در خیل خرقهپوشان نه ننگی و نه نامی
3 با صدهزار خواهش خشنودم از نگاهی با صدهزار حسرت خرسندم از خرامی
4 اندوه آن پری رو بهتر ز هر نشاطی دشنام آن شکر لب خوش تر ز هر سلامی
5 در وعدهگاه وصلش جانم به لب رسیدهست ترسم صبا نیارد زان بی وفا پیامی
6 گر آن دهان نسازد از بوسه شادکامم شادم نمیتوان کرد دیگر به هیچ کامی
7 ای وصل ماه رویان خوش دولتی ولیکن چون چرخ بی ثباتی، چون عمر بی دوامی
8 واعظ مرا مترسان زیرا که در محبت دیدم قیامتم را از قد خوش قیامی
9 از مسجد و خرابات نشنیدم و ندیدم نازلترین مکانی، عالی ترین مقامی
10 آن طایرم فروغی کز طالع خجسته الا به بام نیر ننشستهام به بامی