- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باشد کسی که سر خوی او ز جام دل دایم به رنگ غنچه بخندد به کام دل
2 کی دلنشین شود اگر از دل سخن نخاست گوش دل آمده شنوای کلام دل
3 از خصم خانگی به خدا می برم پناه بر صفحهٔ وجود نماناد نام دل
4 قفل درون خانه گشادن نمی توان یارب کسی مباد گرفتار دام دل
5 حال دل ابتر است بخر سوز درد عشق سر رشته ایست آه برای نظام دل
6 هرگز به من ز نار دو چشمت نگشت چار نشنیدی از زبان نگاهم پیام دل
7 از خود برآو خلوت دل را سراغ گیر! کز خویش رم نکرده نگردید رام دل
8 جویا نرفت لذت عشقم زکام جان باشد مرا ز چاشنی غم قوام دل