بشست از دیده شرم و از جهان ملک خاتون غزل 1380

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بشست از دیده شرم و از حیا روی

1 بشست از دیده شرم و از حیا روی فغان از دست آن بی شرم دلخوی

2 چه مایه رنج دیدم از جفایش کشیدم بس بلا از فعل بدگوی

3 چه خون از دست جورش در جگر رفت چه اشک از دیده ها در رفت در جوی

4 به میدان جفا دیدی که خوردیم بسی چوگان غم زان دست و بازوی

5 درآمد عقل سرگردانم از پای به سر گردیدم اندر خاک چون گوی

6 نیامد هیچ وقت اندر دماغم ز باغ مهربانیش یکی بوی

7 هزارت آفرین بر جان و تن باد که آزارم نجستی یک سر موی

8 تو بیداد آنچه بتوانست کردی نگفتی چون کنم من روی در روی

عکس نوشته
کامنت
comment