آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش از سعیدا غزل 387

سعیدا

سعیدا

سعیدا

آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش

1 آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش دنیا گذران است تو در هم در گذران باش

2 خواهی که تو را خرقهٔ تجرید رسانند چون سرو شو آزاد و چو نرگس نگران باش

3 هرگز ندهم دل به کسی کاو ندهد دل گو ابن فلان ابن فلان ابن فلان باش

4 خواهی که کنی جای به فانوس خیالی انگشت نما هم نفس گرمروان باش

5 تا دیدهٔ خودبین تو را دوست نماید چون مردم چشم از نظر خویش نهان باش

6 زنهار سعیدا مکن از یار شکایت گر تیر کشد سوی تو از ناز کمان باش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر