1 مرد رک باش و بختی خو کن تا که همبر چو کمان ساز ندت
2 ...فراخی مکن و سر تیزی ورنه چون تیر بیندازندت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اگر دلدار من روزی، نقاب از رخ بر اندازد بسا عاشق مه درپایش، بدست خود سر اندازد
2 بجانم در زند آتش ، چو زلفش عنبر افشاند دلم را آب گرداند، چو لعلش شکّر اندازد
1 خیز در ده شراب گلگون را شادی اندرون و بیرون را
2 آن چنان مست کن ز باده مرا که ندانم ز کوه هامون را
1 نگار دل سیاهم لاله رنگیست چو غنچه بسته طبعی، چشم تنگیست
2 چو بیماریست چشم نا توانش که بر دوشش ز غمزه نیم لنگیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **