چند باشد ز گلشن افلاک از سلیم تهرانی غزل 742

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

چند باشد ز گلشن افلاک

1 چند باشد ز گلشن افلاک همچو آتش نصیب ما خاشاک

2 می کنم در غبار خاطر خود آرزوهای کشته را در خاک

3 چون خورد نان خلق، دندان را می کنم چوبکاری از مسواک

4 چیست دانی جوانی و پیری؟ اول بنگ و آخر تریاک

5 گر جهان زهر حسرتم بچشد افکند هفت پوست از افلاک

6 سایه ی گل سلیم از بلبل کم مباد از سر تو سایه ی تاک

عکس نوشته
کامنت
comment