1 بزم طرب آخر شد و پایان شب است با نغمه ی چنگ و نی نویدی عجب است
2 شب رفت و صباح دولت اندر عقب است شادی پی شادی طرب اندر طرب است
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد
1 این چه دشت است که سرتاسر آن گردی نیست که بر او دیده ی خونین و رخ زردی نیست
2 خرم آن کس که برویش ز رهت گردی هست وانکه بر دل، دگر از هیچ رهش گردی نیست