-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بانگی به حریفان فرو رفته صبا زد گلبن ز نو آراسته شد، مرغ نوا زد
2 دل شور برآورد ز آسوده مزاجان زاشفته صفیری که در آن زلف دوتا زد
3 در مهد گران خواب عدم بود دو عالم آن روز که ما را ستم عشق صلا زد
4 هر دل که به سیلاب جنون خانه نپرداخت آلودگی ای داشت، در خوف و رجا زد
5 در شهر فنا، شحنه غیور است، حذر کن هرکس که سرافراخت، به شمشیر فنا زد
6 جایی که غم عشق بود مهر پدر چیست؟ یعقوب خمش گشت و دلم وا اسفا زد
7 دست هوس از نعمت کونین کشیدیم این همّت مردانه به عالم سرپا زد
8 در نکته حزین نقش حریفی چو تو ننشست هرجا رقمی زد نی کلک تو، به جا زد