-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بناز می رود و سوی کس نمی نگرد هزار آه کشم، یک نفس نمی نگرد
2 گهی بپس روم و گه سر رهش گیرم ولی چه فایده؟ چون پیش و پس نمی نگرد
3 چو غمزه اش ره دین زد چه سود ناله جان؟ که راهزن بفغان جرس نمی نگرد
4 کسی که در هوس روی ماه رخساریست در آفتاب ز روی هوس نمی نگرد
5 دلم بسینه صد چاک مشکل آید باز که مرغ رفته بسوی قفس نمی نگرد
6 خطاست پیش رخش سوی نو خطان دیدن کسی بموسم گل خار و خس نمی نگرد
7 گذشت و سوی هلالی ندید و رحم نکرد چه طالعست که هرگز بکس نمی نگرد؟