مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی
مشتاق اصفهانی

بامید چه جان از تن برآید از مشتاق اصفهانی غزل 14

غزل 14 ام از 608 غزلیات

بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را که گاه مرگ بر بالین نه بیند مهربانی را

2 بکس گر روی حرفی هست یار نکته دانی را بود آسان بیان کردن بحرفی داستانی را

3 زبان بی‌زبانی‌ها اگر نه ترجمان باشد که خواهد کرد یارب عرض حال بی‌زبانی را

4 ننالم هرگز از جورش برای امتحان آری چو او سنگین دلی میخواست چون من سخت جانی را

5 چه دشوار است کندن زان چمن دل بلبلی کورا به صدخون جگر بر گلبنی بست آشیانی را

6 دگر طاقت ندارم باشد آخر جور را حدی سرت گردم کسی آزرده چند آزرده جانی را

7 بود وقت اینکه مشتاق از جفایت جان دهد تا کی توانایی بود تا چند آخر ناتوانی را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را

شاعر شعر بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را چه کسی است ؟

شاعر شعر بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را مشتاق اصفهانی می باشد.

شعر بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را چیست ؟

قالب شعر بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را غزل است

مضمون اصلی شعر بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.