1 بالله ترفقوا بقلب مجروح وارحم دنفا بین یدیکم مطروح
2 قد سیّرنی الفراق ابکی وا نوح من غاب عن الحبیب لابدّ یَنوح
1 آن کس که بنا نهاد این ایوان را و این طاق روان گنبد گردان را
2 انگشت شکر در دهن کس ننهاد تا باز نکرد زهر قاتل آن را
1 خواهی که بزرگیت بود کوچک باش در حالت دل چو اهل دل بی شک باش
2 پیری سرکَل نباشد و ریش سپید ثابت قدمی است گو برو کودک باش
1 «اوحد» دیدی که هرچ دیدی هیچ است وآن جمله که گفتی و شنیدی هیچ است
2 در گرد جهان بسی دویدی هیچ است و این نیز که در گوشه خزیدی هیچ است