1 نقد دل خود بهائی آخر سره کرد در مجلس عشق، عقل را مسخره کرد
2 اوراق کتابهای علم رسمی از هم بدرید و کاغذ پنجره کرد
1 فصاد، به قصد آنکه بردارد خون میخواست که نشتری زند بر مجنون
2 مجنون بگریست، گفت: زان میترسم کاید ز دل خود غم لیلی بیرون
1 ای مانده ز مقصد اصلی دور! آکنده دماغ، ز باد غرور!
2 از علم رسوم چه میجویی؟ اندر طلبش، تا کی پویی؟